Wednesday, May 23, 2007

was deleted...

Tuesday, May 22, 2007

صبح که شد، پنجره را خودم باز می کنم
آفتاب که آمد توی باغچه لم داد، شمعدانی ها را من از خواب بیدار می کنم
باغبان که کارش را زیر پنجره شروع کرد، خودم اول سلامش می کنم
صبح که شد، شادی ها را من از خواب بیدار می کنم
اول باید اشک هایم را پاک کنم

Thursday, May 17, 2007

Romeo & Juliet (Richard Clyderman)

Monday, May 07, 2007

از این محله فقط درخت های توتش را دوست دارم
این درخت ها هر کدام سنشان دو برابر سن من است
این وقت های سال که می شود بچه مدرسه ای های شیطان
به جان این توت ها می افتند. یاد بچه گی خودم می افتم
این موقع ها زیر درختان پرتقال گلْ بهار جمع می کردم
بعدش بهاره ها را به نخ می کشیدم و برای خودم تاج و
گردن بند درست می کردم
دخترک ِ تاج به سر زیر درختان پرتقال که بازی میکرد
... شاد ترین دختر روی زمین بود
چرا خواب آن روزها را نمی بینم؟

Saturday, May 05, 2007

: سرم را که روی بالش می گذارم، توی گوشم آرام می گویم
! حوصله کن، حوصله کن گنجشکک بی قرار
روزهای قشنگ تری در راه است
تا رسیدن عطر بهار نارنج و فصل چیدن گلابی ها صبر باید کرد